سلام

سلام خیلی وقت بود ننوشته بودم راستش زندگیم خیلی بالا پایین داشت خیلیا اومدن و رفتن، من دانشگاهمو تموم کردم لیسانس حقوق گرفتم و....        اما یه قسمتش خیلی درد ناک بود من با یه نفر آشنا شدم به اسم اناربانو(اسم مستعاره) از خودم بزرگتربود 2 تا بچه داشت ولی مطلقه بود 3 سال باهم زندگی کردیم، راستش انار بانو کسی بود که منو با واژه عشق آشنا کرد، خواستیم ازدواج کنیم که راستش الیزابت(مامانم) قبول نکرد، و از شهریور 97 از هم جدا شدیم، این یه خلاصه از رابطه منو انار بانو بود بقیه ش رو واسه تون هر روز مینویسم.داستان آشنایی منو انار بانو از همین وبلاگ بازیا شروع شد.بقیه شو فردا مینویسم البته میدونم کسی نمیخونه ولی،واسه دل خودمه

محل دریافت بازی های ایریکسون...